چاه به درد دلهای مهاجر افغانی می‌پردازد که سرنشت او را به ایران کشانده است.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افغانستان» ثبت شده است

برخورد برادران انصار

هجرت با تمام فوایدش گاهی در مکان که زندگی می‌کنی را برایت زهر مار می‌کند. و هرچه مردمش با تو خوب باشد ولی گاهی حرف و کلامش آدم را آزرده خاطر می‌کند و اگر این کلام را از یک شخصیت دینی بشنوی قطعا بشتر آزرده خاطر می‌شوی.
آری چند مدت قبلی در مدرسه فیضیه برای گرفتم شهریه رفته بودم یکی از آخوندهای که مقسم شهریه یکی از بزرگان بود شهریه که به من داد و دنبالش با لحنی تحقیر آمیزی گفت شما افغانی‌ها چرا به کشورتان نمی‌روید و همه‌اش دنبال شهریه می‌گردید؟!!!
خیلی ناراحت شدم و خواستم چیزی بگویم ولی به قیافه پیرش که نگاه کردم لاحول خواندم. 
مهاجرت در جای که تضاد فرهنگی وجود دارد قطعا خیلی سخت است ولی در ایران ما که از لحاظ فرهنگی 70 در صد مثل هم هستیم و به ویژه در مباحث دینی و مذهبی از کاسه‌ی آب می‌خوریم که اولین شعارش مبارزه با تبعیض و نژاد است. ولی همین تفاوت فرهنگی کم و تعصبات قومی گاهی چنان عرصه برایت تنگ می‌کند از مراکز دینی و مساجد که عهده دارش انصار است فراری شوی. 
در حال که هردوی مان یک هدف داریم
این درد دل است که از زندگی یک مهاجر طلبه افغانستان به چاه فضای مجازی می‌ریزد تا غصه در دل مانده‌اش سبب سکته‌ای او نشود. 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فولادی ارزگانی

چاه

دلم در این شب و روز ها از آروزی زیارت یار کرده است که اکنون امکانش نیست.


ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است

این تاول است در کف پا یا جواهر است

راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش

دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است

دل های شست وشو شده و پاک بی شمار

چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است

سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش

در این مسیر سفره ی افطار حاضر است

وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود

پاگیر جاده می شود آن  دل که عابر است

با آب وتاب سینه زنان گرم قل قل است

کتری آب جوش که در اصل شاعر است

فنجان لب طلا پر و خالی که می شود

هر بار گفته ام نکند چای آخر است

میثم داودی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فولادی ارزگانی